از هر مدیر عاملی در مورد اصلیترین چالشهای کسب و کار بپرسید، از مسائلی همچون چالشهای مالی، بازاریابی، مدیریت منابع انسانی و مسائل مربوط به آن نام میبرد. داشتن استراتژی منابع انسانی مانند سایر استراتژیها از ضروریات سازمان چه برای کسب و کارهای کوچک چه برای سازمانهای بزرگ است.
برای کارآفرینان و صاحبان کسب و کار، برنامهریزی مدیریت منابع انسانی و توسعه استراتژی آن به معنی رونق کسب کار و جلوگیری از بیانگیزگی کارکنان و ورشکستگی شرکت است.
البته صرفاً شناخت چالشهای مدیریت منابع انسانی کافی نیست. در گام اول باید این چالشها را اولویت بخشید، رسیدگی به تمام مسائل و چالشها هزینهبر است. زمان در دنیای پویای کسب و کار سرمایه نایاب و ارزشمندی است. باید دقیقتر به چالشها و بهایی که بابت آن پرداخته میشود فکر کرد.
قبل از اینکه به سراغ حل مسئله بروید تحلیل سود و زیان داشته باشید. بدین مفهوم که بپرسید اگر خودم مسئله را حل کنم چه ارزشی دارد (و چه بهایی بابت آن باید بپردازم) و اگر با صرف هزینه، شخص دیگری این مسئله را برایم حل کند چه ارزشی دارد. حال مقایسه کنید کدام روش برای شما به صرفهتر خواهد بود.
موضوعات رایج مدیریت منابع انسانی همچون استخدام، توسعه منابع انسانی، تدوین مسیر توسعه شخصی، آموزش و غیره در سازمانهای بزرگتر معمولاً با صرف هزینه و همکاری با مشاوران بیرونی یا پیمانکاران صورت میگیرد اما راههایی برای کسب و کارهای کوچک هم وجود دارد که با صرف هزینه ناچیز بتوانند موضوعات منابع انسانیشان را حل و فصل کنند.
استراتژی های کلیدی مدیریت منابع انسانی برای استارت آپ ها
3 استراتژی مدیریتی مهم در حوزه منابع انسانی در این مطلب آورده شده است. اگر نتوانید از این سه استراتژی بهره کافی ببرید احتمال شکست در کسب و کارتان افزایش مییابد.
-
تنوع شخصیت و منش افراد سازمان بسیار مهم است
تنوع شخصیتی کارمندان از روز اول تاسیس شرکت، امری بسیار مهم است. بسیاری از سازمانها افرادی را استخدام میکنند که از لحاظ ذهنی، فکری و شخصیتی مشابه هیات مدیره باشند. در اینجا مشکلی که پیش میآید شیوه تفکری یکسان در برابر مسائل و مشکلات مشتری است.
تنوع شخصیتی در سازمان به نوعی میتواند بازخوردهای مشتریان از سطح جامعه باشد. در نتیجه تفکر جامعتری حول مسائل مشتری شکل میگیرد.
شاید یکی از موضوعاتی که در آغاز کسب و کار حائز اهمیت است و اثر قابل توجهی بر سودآوری کسب و کار دارد، شناخت مناسب شخصیت و طرز تفکر مشتری است. فرایندهای مالی (خرید و فروش)، بازاریابی و خدمات پس از فروش همگی باید پاسخگوی نیاز متنوع مشتری باشد. سازمانهایی که از داخل (منابع انسانی) تنوع فکری ندارند، در شناخت نیاز مشتری و ارائه راهکار برای ایشان دچار مشکل میشوند.
مدیریت منابع انسانی سازمان باید برای تفاوتها، اختلاف نظرات و تعارضات ارزش قائل شود و به جای تلاش برای جلوگیری از این موارد در صدد مدیریت آنها باشد. تصمیمات یک بُعدی از کوچکترین مسائل تا موضوعاتی در سطح کلان میتواند برای آینده کسب و کار و شرایط مالی یک شرکت (به خصوص سودآوری) خطرناک باشد.
کارفرما با آگاهی از ترجیحات خود، باید بداند که چه اشخاصی میتوانند با استخدامشان دید استراتژیک وسیعتری به کسب و کار بدهند؛ در نتیجه با ایجاد تنوع در شخصیت منابع انسانی سازمان، در عرصه رقابت شرکتها یک قدم جلوتر پیش رود.
-
در مورد ارائه اطلاعات به پرسنل شفاف باشید
اکثر موسسان استارت آپها با این سوال مواجه هستند که تا چه حدی از اطلاعات را میتوانند در اختیار پرسنل بگذارند؟
حقیقت را بخواهید باید به شما بگوییم کارمندانِ علاقهمند به دریافت اطلاعات مالی (سود ، فروش و غیره) و اطلاعاتی از قبیل برنامهریزیها و استراتژیها در همه شرکتها حضور دارند؛ اما در نظر داشته باشید که هر نوع اطلاعاتی را نمیتوان به آنها ارائه داد و توقع بهرهوری از ایشان داشت.
به عنوان یک مدیر در نظر داشته باشید که اشتراکگذاری اطلاعات با پرسنل باید هدفمند و از روی ایجاد انگیزه باشد. در غیر اینصورت شفافیت در ارائه اطلاعات نامربوط برای پرسنل میتواند باعث ایجاد افکار مبهم و از دست دادن انگیزهشان باشد.
حسابداری را به سپیدار بسپارید
کدینگ حسابداری استاندارد
ثبت ساده دفاتر قانونی
خودکارسازی عملیات پایان سال
گزارشهای تحلیلی و قانونی
افزایش نظم مالی
زمان ارائه اطلاعات به اندازه شفافیت ارائه اطلاعات حائز اهمیت است. اگر مدیر هستید باید بدانید چه زمانی مناسب است تا اطلاعاتی ارائه شود. به طور مثال اگر اوضاع فروش خوب است، اطلاعرسانی این موضوع خیلی زودتر از آنچه که باید مطلع شوند میتواند باعث کاهش انگیزه شود و اگر عملکرد خوبشان خیلی دیر به ایشان گزارش شود باز هم موجب کاهش انگیزه میشود و شاید فکر کنند که عملکردشان به چشم نمیآید.
اما شفافیت اطلاعات به طور دقیقتر چگونه است؟
زمانی که اطلاعات به صورت هدفمند و از منابع موثق سازمان (به طور مثال مدیر مالی) و در زمان مناسب ارائه میشود و به کارمندان این فرصت داده میشود که نظر یا سوالشان را در مورد اطلاعات بیان کنند، در این زمان میتوان گفت شفافیت اطلاعات به وجود آمده است.
-
ارزشها، اهداف و چرایی شکلگیری سازمان را به کارکنان انتقال دهید
افراد زمانیکه در حیطه اختیارشان قدرت تصمیمگیری داشته باشند بسیار باانگیزهتر کار میکنند. در شرایطی که مهارت و دانش کافی برای ایفای نقشی را کسب میکنند بهرهوریشان بالاتر میرود.
اما زمانیکه هدف از کار را درک میکنند صرفاً یک انجام دهنده کار نیستند بلکه خودشان را صاحب بخشی از کسب و کار میدانند و در نتیجه با تعلق خاطری بیشتر موضوعات را پیش میبرد.
به عنوان کارآفرین و موسس کسب و کار باید بدانید با رشد سازمان دیگر همه فعالیتها را به تنهایی نمیتوانید پیش ببرید و افراد سازمان شما هستند که به عنوان سفیران سازمانتان با مشتریان، تامینکنندگان و شرکتهای همکار در تعامل قرار خواهند گرفت. بنابراین کارکنان باید به اندازه شما از چرایی سازمان و کاری که توسط آنها انجام میشود، مطلع باشند تا همان شور و شوقی که شما بابت پیشبرد فعالیتها دارید به آنها نیز سرایت کند.
اگر کارکنان شما اعتقاد به کسب و کار، چشمانداز و اهداف سازمان نداشته باشند علاوه بر اینکه با حضورشان در کنار ذینفعان تبلیغات منفی برایتان ایجاد میکنند، باعث کاهش بهرهوری هم میشوند.
اصولاً اولین کارمندانی که وارد استارت آپ میشوند اعتقاد به رونق کسب و کار دارند اما با گستردگی کسبوکار این موضوع با چالش روبرو میشود و اینجا دقیقاً زمانی است که مدیران ارشد سازمان و کارمندان قدیمی جهت انتقال ارزشها به پرسنل جدید باید وقت و هزینه بیشتری را صرف کنند.